در يكي از روزهاي سال 359 هجري قمري بود كه خورشيد، گريبان شهر بغداد را چاك زد و با لبخند پرمعني به دلها فروغ و سرور بخشيد.
اشعهي طلائي خورشيد درختان بلند و منارههاي سرافراز شهر را رنگ ميزد و زيبائي و صفاي مجدد را به شهربرميگرداند و از تولد نوزادي از خاندان علويان خبر ميداد كه نامش به بلنداي آفتاب نهجالبلاغه جاوانه ميگشت.
آري در شهر بغداد كه در آن روزگاران از بزرگترين پايگاههاي علوم اسلامي بود و در ميان خانوادهيي از آل پيامبر، طفلي متولد شد كه از جانب پدر و مادر شريف و باشخصيت بود.
نوزاد علوي كه نامش را «محمد» نهادند و بعدها به «شريف رضي» مشهور گرديد، لقب او «ذوالحسبين»، «شريف اجل» و «ذوالمنقبتين»، و كنيهاش: «ابوالحسن» ميباشد.
شريف رضي از سوي پدر با پنج واسطه به امام هفتم حضرت «موسي بن جعفر» عليهالسلام ميرسد و بدين سبب او را «موسوي» خوانند.
اين پنج تن از بزرگان و برگزيدگان سادات و علويان بودند.
محمد (شريف رضي) از جانب مادر بعد از شش پشت، به امام چهارم حضرت «سجاد» عليهالسلام مرتبط ميگردد، لذا بيجهت نبوده است كه محمد (شريف رضي) همواره افتخار كرده و بديشان ميباليد؛ او وقتي ريشهي نسب خود را به پيامبر عزيز اسلام (ص) و اميرالمومنين عليهالسلام ميرساند از فرط شوق و شعف گويا در عالم ملكوت پرواز كرده و از اين موهبت بزرگ الهي كه شاخهاي از درخت تناور رسول خدا و علي بن ابيطالب عليهالسلام است مباهات ميكند.»